2004/05/17

ماهيت كنوني

ميخوام با خودم رودرواسي نداشته باشم و اگه حرفي ميزنم مخاطبش خودم هستم نه كس ديگه.از نصيحت و پند دادن بدم ميادپس نميخوام براي كسي هم موعظه كنم ميخوام در مورد خودمون بگم البته اگه منو مثل خودتون آدم به حساب مياريد.حرفايي كه ميزنم اگه توهين يا نيش و كنايه بودند به بزرگي خودتون ميبخشين چون به هيچ سرور وعزيزي منظورم نيست . چند سالي ميشه كه از ايران اومدم تو اين مدت خيلي چيز ها رواز نزديك ديدم كه اگه بخوام در موردش صحبت كنم مثنوي چند خروار ميشه من بيشتر ميخوام واقعيت رو با توجه به اينكه ديدم و برخورد داشتم بگم. چيزايي كه در بيرون از ايران و در اروپا باهاش روبرو شدم ازمحيط باز و امكاناتي كه يك فرد عادي در ايران حسرتش روميخوره.نميخوام در مورد آزاديها و حق وحقوق صحبت كنم چون خود شماها خيلي بيشتر از من در اين مورداطلاع داريدکه اينجا همه داراي حق و حقوقند,بيشتر ميخوام در مورد نامردمي و خيانتهايي كه ما به خودمون ميكنيم بگم و ببخشيد اينو ميگم از بي اعتباري و ناروايي هايي كه خودمون به خودمون ميكنيم از آبرو و حيثيتي كه برامون نمونده از خود كامه گيها از غرور و نخوتي كه همه ما ايرانيها داشتيم وداريم از اينكه كجا بوديم و الان كجاييم چقدر خوار و ذليل شديم پس شما كنج عافيت بگيرين كه ازهمه بيشتر بخودم هستش.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home