تارک الصلات
ا ين مسئله نماز مشکلي بوده که من از بچگي باهاش درگير بودم.نميدونم والا تاحالا جايي به اين راحتي پيدا نکرده بودم اون چيزايي که تو بچگي برام عقده بود رو راحت اينجا استفراغ کنم گلاب بروتون. يکيش اين نمازخوندن باباي ما بود اول صبحي ميومد تو اتاق و در حاليکه بلند بلند مثلا اذان داره ميخونه و ميخواد بره نمازشو بخونه داد ميزد بلند شونمازت قضا نشه. البته اينو همون بار اول دوم بقول خودش با زبون خوش ميگفت بار سوم لقد بود که ميومد تو پک و پهلومون که بلند شو نمازتو به کمرت بزن. حتي تا دوره هنرستان , بقول خودش تا وقتي خونه بابا هستي قانون هم قانون باباست و نماز و اينا رو شاخشه. يادش بخير اما هيچکدوم اينا به خوشمزه بودن نماز خوندن عمو نميشد اون از بابام زده بود جلوتر و نمازصبح رو کله سحر ميخوند . معمولا هر وقت شب خونه ما ميموند تو اتاق من هم ميخوابيد و نمازخوندنش شده بود قوز بالا قوز , حالا تو فکر کن تو خوابي يهو يه صدايي تو مايه همون صدا بابام و داره بلند بلند اذان ميگه اونم با ملودي کش و قوس دار که بيشتر شبيه مويه ميموند بعضي جاهاشو خيلي اروم ميخوند که خواب به چشمات بر ميگشت اما يهو انگار ولوم داده باشي ويا کلاج رو گرفته باشه ميگرفت و باز ول ميکرد , اروم که ميشد دوباره ارامش حکمفرما ميشد تا ايندفعه که انگار يه کسي داره زير لب سوت ميزنه و( يه چيزي تو مايه صداي سر پيچ زود پز که سرگاز باشه )متوجه ميشدي که داره ذکر سبحان الله ميخونه خلاصه هرکدوم به طروق نماز خودنشون خواب رو حرومت ميکردند . حالا ازينا که بگذريم نماز خوندن تو مدرسه که ديگه اوضاع بيشتر به راز بقا شبيه بود فقط ميخواست يه نفر فيلم برداري کنه و اون فيلم ميرفت واسه قسمت فيلمهاي مستند. جايزه هونگ طلايي اول که سهله , اسکار ميگرفت.اين نماززوري و اجباري خوندن هم سيرکي بود , صفهاي اول نماز که خدا زيادشون کنه بچه مچه هاي انجمن اسلامي بود و چندتايشون هم تو صف هاي اخر واسه اينکه ببينند کي قر و اطوار ميريزه يا مسخره در مياره اسمشو بدفتر بدند. حالا اينا يه طرف اون اقاي ناظم و معلم امور پرورشي هم که تو دست و صورتش بجز مو نميديدي ( بقول مرحوم جمالزاده دست و صورتش مثل پاچه بز پر از مو بود)و فقط چشماش مثل چراغ قوه معلوم بود يه طرف. ناظم بي شعوري که يه گوشه کمين ميکرد و کافي بود ميديد نيش يکي باز ميشد وسط نماز و به نماز اهانت شده يهو مثل شيري که افتاده باشه توگله گاوميشا ميزد همه رو ميرفت جلو.اصلا صف نماز يهو چپ ميکرد همه رو هم ميريختن و يه سيرکي ميشد بياو ببين .ادم ميموند بخنده اون وسط ياگريه کنه اره ديگه مملکت جمهوري انزالي استعمالي نمازجماعتش هم بايد نمونه باشه.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home