لاف در غربت
لاف در غربت يا بعبارتي گوز در بازار مسگر ها که ميگند ماله 5 دقيقه اولشه نيستي برادر ببيني که يه نخود مغزي بياد مثل سطل آشغال وسط اتوبوس که رو دست انداز ميره يهو بيوفته وسط حرفت , بعدش شروع کنه تمام معلومات فسيل شده ذهن دوران پارينه سنگيش رو که به اندازه يک کاغذ A4 نميشه همينجوري شره کنه بريزه اون وسط. ميمون يه حرف خيلي خوبي زده بود:
"از فارسي زبونها معدود موجوداتي باقي موندن که از هم متنفر نيستن و فقط بعضي از اونها که خيلي شبيه هم هستن ميتونن از همديگه خوششون بياد. اين خيلي خوشحال کننده نيست دوست من که بفهميم موجوداتي شبيه خودمون يا منقرض شدن يا اينقدر ازمون دورن که نمي تونيم بهشون برسيم. وبدتر ماجرا اينه که بفهميم که با يه سري موجودات تنفر انگيز محاصره شديم که تنها فقط نقطه مشترکشون با ما زبون فارسيه."
شايد من واقعاً اشتباه ميکنم و مشکل از خود منه که ذوق ندارم يا يه فازم کمه نشستم با چهار تا نيوناندرتال که افتخارشون از حد کار کردن رو مخ زنهاي مسن بالاتر نميره و مدام چيزي جز مقوله زيرناف و تعريف کردن با آب و تاب از دفعات زير و رو بودن و پزيشنهاي مختلف رو تخت ندارند که بکارت بخوره. شايدم من اين حسن رو ندارم که خودمو تو يه سگدوني نگه دارم و بقيه پولم رو ماه به ماه بفرستم انور که اگه يه زماني سرخر رو کج کردم برگشتم اون خراب شده بتونم مثل خيلي حيف نونهاي ديگه با داشتن يه آخور و کاهدون راحت نفس بکشم ,توليد مثل کنم و فخرفروشي کنم .يه حسن ديگش هم حتمابه اينه که به بابا و ننم بگم برن تو فک و فاميل جار بزنن بچه نخالشون يه پهني شده بمراتب از خودشون بهتر و گهتر.اگه اينه که من از اين حسن آخري بکل معافم يعني اين يه قلم آخري رو اصلا ندارمشون که برند برام جار بزنن.
3 Comments:
سلام مالار?ا? عز?ز!
چرا داغ کرد?؟
هر جا بر? آدما?? با مغز برگه آچار? هستن. تو هر صنف? هم هستن. من تازه با وبلاگت آشنا شدم. منتظر آثار بعد? شما هست?م!!!!!!!!
بله همونايي که اگه کيس پناهندگي هاشون از گي گرفته تا نوع باکلاسش که سياسي و تغيير دين باشه رد بشه بلند ميشند بعد از چهار سال مياند اينور همه هم فکر مي کنند اينا انسانهاي از نوع پيشرفتشون هستند والباقي...
are,khyly zede hale na ?
Post a Comment
<< Home