2010/08/27

اندر احوالات مارمضون

چند سال پيش وقتی دوره ی کوتاه مدت استاژی رو ميگذروندم خانم دو رگه بلژيکی ترک همدوره ی ما بود که به چشم خواهر برادری تيکه ی حقی بود و علاوه بر داشتن سيرت زيبا و استيل و کمالات , عيب کوچولويی هم داشت که اونهم خواهر زينبی بود بطرز فجيع. و از اونجايی که ميگند هر گلی يه بويی داره چه زينب باشه چه زويا, زينب داستان ما هم دل داشت و هم يه جورايی فرکانس ميداد, بنابرين همه مجاهدات جانفرسا و کونفرسای خود را نمودم تا بلکه در دل و کون دوست رهی بايد. اون احوالات روحانی فاز بده بستون نگاه ها و تشعشعات رمانتيک اروتيک وار فضای اونجا اونقدر بهم مالوندن تا شرايط مصاحبتی فراهم شد وخواهر زينب ما بعلم اینکه منم ایرانيم و نزديک به همون تير و طايفه پرسيدن: مسلمونی؟ گفتم مر ایشانرا بله انشاءاله!!بعد از آن اشارتی که بر مسلمانی ما رفت پرسيد: نماز و اینا چی؟! گفتم اون که ديگه حتما ! من و تارک الصلات !نعوذبالله!! بعد از اون سوالات نکير منکر شب اول قبر خوش و بشی شد و فرصتی شد تا بقول مولوی در غريبی بس توان گفتن گزاف داشت همه چی خوب پيش ميرفت که باز پرسيد:سيگاری که نيستی!؟ با لحن مظلومانه ی گفتم: من و سيگار!!؟ سيگار چه معنی داره انوقت؟! گذشت تا چند روز بعدش که دقيقا مارمضون شروع شده بود و نزديکای ظهر و موقع ناهار از اون جمع بلژيکی يکی زان ميان پهلوان بلند شد بره بيرون پرسيد: کسی چيزی ميخوره بگه تا بنويسم بگيرم ! نوبت من ملعون شد که ای کارد بخوره تو این شکم لال مونی ميگرفتم بهتر بود گفتم:يه ساندويچ مرغ هم برا من لطفا!(poulet curry) ديدم همون زينب ترک دل انگيز, صاف روبروی من خاک بر سر داره چپ چپ نگام ميکنه گذشت تا موقعی که غذا ها رسيد و خواستم برم بلنبونم که خواهر زينب هم بيکار واينستاد و به نيت کوفت و زهر مار کردن قوت ما اومد بالا سرم وايساد و گفت: مگه روزه نيستی(لندهور!)؟! و من درد در رگانم حسرت در استخوانم همينطور زور ميزدم لقمه بره پايين گفتم: والا چند وقتيه گاستريت دارم دکتر ميگه نگير برات خوب نيست! (و بدرستی آنانکه نميگيريند برتر از آنانند که ميخورند). يه اوهونی گفت و رفت ! يعنی اروا عمت باش تا صبح دولتت بدمد... اتفاقا چند روز بعدش جشن پايان دوره بود و بمناسبت اون روز خجسته و فرخنده مجلس لهو و لعب , شرب و شامپاين بر پا! اومدم يه سر کوچولو برم خلوت آقا سوتی بزنم اندر قسمتی که نوشيدنيا توسط مردان و زنان مخلص جان برکف سرو ميشد ديدم يکی دو تا از بچه های اونجا که آشنا بدندی ندا دادندی فلانی شيشه ها زياد آمدندی, ميبری تا برات کنار گذارندندی؟ گفتم ای برادر تو خود همه انديشه ای يه پارچ از اون کوفتيا بريز تو این ليوان عجالتا تا گندش در نيامدندی! بعدم جرعه ی نابم در دست و اونم کوزه ی شامپاين بر کف داشت برام ميريخت که در همون لحظات روحانی حس کردم يکی پشت سرم وايساده! آروم برگشتم پشت سرم ديدم بله خود خودشه...!! همون ترک دل انگيز خواهر زينب! زبل خان اینجا , زبل خان اونجا, زبل خان همه جا داره بر و بر نگام ميکنه در اومد گفت : اینم دکتر گفته...؟!!! و با يه حالتی قهر و چس و صد تا فحش بدتر اومد از کنارم رد شد صداش زدم وايسا ..وايسا دل انگيز....!!! وايسا که بهت بگم چقدر از اخلاق گوه و مضخرفت خوشم مياد, خاک بر سر واينستاد ديدم عجب ترکمونی زدم و چه فاجعه ی کلفتی رخ داد ...!! از اونجايی که ميگند چو خيره شود مرد را روزگار...همه آن کند کش نيايد به کار , دويدم دنبالش تا ورودی پرسنل رسيدم بش. فقط بايد پچ بارکد دار رو جلوی چشمی ميگرفتم تا ورودی جلوم باز شه اومدم پچ رو از جيبم در بيارم بند آويزن پچ گرفت به فندک و سيگار و دل روده ی هر چی تو جيبم بود همه مثل دل و جيگر زليخا ولو شد کف زمين اونم درست همونجا جلوی چشم خواهر زينب و چشمی سنسور دار ورودی و چشم همه پرسنل ! و بدينترتيب قشنگ و دردناک ريده شد تا ابد تو این داستان عشقی.... سر چشمه شايد گرفتن به بيل....چو پر شد نشايد گرفتن به پيل

9 Comments:

At 9/10/2010 3:29 AM, Anonymous Anonymous said...

"همه از فاکیم و روزی به فاک میرویم"
کلِ مطالبت رو خوندم، فقط میشه گفت: آخرشی
یعنی به تهش رسیدی ولی از خط رد نشدی، شاید چون تنهایی بهت حال نمی داده برگشتی عقب!!!
اونم اینجا(نت)، میدونم غربت و این حرفا سیخته ولی خیالت راحت که مایی که تو این خراب شده(همین ایران فاحشه) هستیم هم جایی دورتر از سایبر نمیریم!

 
At 9/11/2010 7:49 PM, Blogger مالاريا said...

doste aziz ke esme sharifeto nemidonam,merci khyly mamnon ke bande ro ghabel donesti va vaghte por arzeshet ro gozashty vase khondane in terkmonhai ke man be dar o divare inja zadam. hagh ba shomast, dor o baram shologhe ama vaghean tanham har az gahi ye gorizi be siber mizanam. az inke mibinam hamdard mesle khodam ziyade , bazam rohye migiram.bazam mochaker az vaghti ke gozashti.

 
At 9/18/2010 10:16 AM, Anonymous X_BOY said...

"ای دل به کوی فاک گذاری نمی کنی اسباب پست داری و کاری نمی کنی"

کجایی مرد؟
تا کاشف به عمل اومد که این شیشه شیکوندنا کار کیه، تیرکمونتو انداختی و رفتی حاجی حاجی دیسکو؟
اسمم علیرضاست، شغلم مهندس بی کار!
هنرم پاس کردن واحد! فوق تخصص الافی و اتلاف وقت دارم (با آهنگسازی و داستان نویسی و انواع ولگردی و وبگردی)
در ضمن دلمون تنگ شد(ببین چقدر گشاد بوده که بعد از این همه وقت تازه ...) کجایی؟!

 
At 9/20/2010 9:37 PM, Blogger مالاريا said...

This comment has been removed by the author.

 
At 9/20/2010 9:42 PM, Blogger مالاريا said...

از در درآمدی و من ازخود دمق شدم/ تف بر این جهان کزو دست بجق شدم/ تا رفتنش بینم و گفتنش بشنوم/ از سرتا به کون همه قلع و قمع شدم
alireza jan, vala inghade korsi sher cheknevis daram vaghte typesh nist az hame badtar alan 1 haftast shirin raftam be fak , ye shir pak khordehi az Saint-Pitersburg rafte to systeme bank va hesab bankimon ro jaro karde omidvaram govaraye gosht o konesh bashe belakhare zahmat keshide elmesh ro ham dashte , man ke shiramo halalesh nemikonam montaha nemidonam chera faghat bayad to in hame khalgholah , bayad hame chi saf beyad to kone ma yeki bere!
in ghaza o ghadare elahi faghat ma ro mikone ya shamele bandegane salehe khoda ham mishe!?
to bego hekmatesh cheye!

 
At 9/21/2010 11:11 AM, Anonymous X_BOY said...

يارب اين سنت پترزبوگیان را به تو من بگذارم/
من که از خدعــــه و هک و کرک، بيزارم/
تو در اين دايره گود، چــــو هستى مرکز /
من به تویت هـــــمه ايام چو صد خیارم

احتمالا اون یارو که اون بالاست دید غم غربت نداری یه جاییش راست شد و چپ کرد رو حساب بانکیت، تا باشد که رستگار شوی!!!!
الآن اوضات در حد "فاکر در چمنزار" شده یا اینکه ته کیسه زر اندوخته داری؟؟؟
ولی جالبِ، انگار ما ایرانیا هرجا بریم خدامون هم چمدون به دست پشتمون میاد، اینجور گندکاری و سوتی بانکی تو ایران فراوونِ ولی اونجا دیگه چرا؟؟؟
طریقی نیست که اثبات کنی یک ملحد سیخشو به همراه کاور(سافت 3کس) کرده تو حساب بانکیت؟

 
At 9/23/2010 2:07 PM, Blogger مالاريا said...

گنه کرد در بلخ آهنگری/ به شوشتر زدند گردن مسگری!
dr rastaye farmayeshe gohr baret bayad arz konm mtlabe bala ro va chegonegi la kar ratne in bande khakzad ro be sharh o tafsil neveshtam bashad ke tosyeh kochaki be dostane mokhles va farhikhte dar angoshye (iran)gharar girad ke invare ab ham asemon hamin range va ta bode hamishe ta daste be ma mostazafin rafte va khodavand hamvare ba mostakbran ast.
Odoni astajegh lakom.
shad o pirooz bashid

 
At 9/29/2010 6:50 AM, Anonymous Anonymous said...

eyval khaili bahali...motejarer shod delam az khande...
ishala hamishe bevisi bazam...

 
At 10/03/2010 11:03 AM, Blogger مالاريا said...

ghorbone shoma beram :)

 

Post a Comment

<< Home