تراوشاتي نغز
وچند وقتيست در وانفساي ولگرديدن و کس چرخ زدن هاي مکرر اينترنتي همچنين تقريرمکنوناتي بس عظيم رخوتي جونکاه و کونگاه بر من مستولي گشته والبته بدتراز آن قرار گرفتن در وضعيت پاندولي يا همان سرگردوني مطلق چون گوز معلق در طيران که هر چند يکبار سونامي وار دستخوش ريدمانها و ترکمونهايه روزگارميشه ومنو از نئشه گي ميپرونه و اين رخوت ميسر نيست مگر بحسن فراخي و گشادي که البته نه فراخي و گشادي دست , پس بموجب اين احوالاتي که بر ما رفته حيف ديدم تراوشاتي نغز و بس استفراغ گونه و مينيمال از سر گشادبازي که چند وقتيست در مخيله گاه من نعوض گشته رابر در و ديوار اينجا ترکمون نکنم:
امروز روز هيچ چيزي نميتونه مانع از وضعيت گه مال و اسهال آور جامعه خرتو الاغ وبه فاک رفته(ايراني)بشه مگرفرهنگ و مدارا کردن غني بافقير که اگه غير از اين شد دودمانتون رو به فاک فنا ميدن .(نشخوارهاي دمکراسي و سياست بمونه بعد از پرکردن شکم و زير شکم 60% باقي ملت)
با احتساب اينکه من يه اپسيلونم جامعه شناسي سرم نميشه وخودم ميگم خيلي کساشعر گونه و يه جور تفکر زماني خيلي پيشتر از اونکه هيتلرگروهبانيک بود روالقا ميکنه که آدم بيشتر ياد افاضات وتراوهات ماکياولي ميوفته منتاها جامعه فعلي کششي بيشتر از اون دوران رو بعقيده منهم نداره اينارو خودم تنهايي گفتم دوراز جون يا بلا نسبت, هر کي ام ميگه نه کرسي شعر تلاوت کرده . ياحق.